بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!

ساخت وبلاگ
یاتو| روشنایی اول: احساس می‌کنم تنها برای یک لحظه زیبایی ابدی جهان را به چشم دیده‌ام. روی بام، همانند آن که در برابر محرابی ایستاده باشنم زانو می‌زنم. زیر نورماه نگاهی به افق بی‌انتها می‌اندازم و سپس از نورگیر بام به داخل اتاق خیره می‌شوم و با چشمانم همه‌ی آنچه را که وجودم می‌تواند بپذیرد می‌بلعم. به رویاهایم رسیده‌ام. به رویاهایم رسیده‌ام. خداوند بزرگ است. او عظیم‌ترین و زیباترین است. این چند لحظه پاداش، ارزشش برابر با همه‌ی آن سال‌های پررنج است. من در این اتاق سفالی شده، در دل این شب و از میان این آتش نوری می‌بینم که بدنم را می‌لرزاند و همه وجودم را از ذوق و شوق پر می‌کند. هیچ‌چیز دیگر نمی‌تواند مهم باشد. احساس می‌کنم که در میان رمز معمای خلقت ایستاده‌ام و مزه‌ی یک قطره از اقیانوس وجود را چشیده‌ام. |تنها دویدن. نادر خلیلی. صفحه 293| نگاه اول: عود را روشن می‌کنه و شعر می‌خونیم! حالت تهوع و سردرد دارم و فارغ از تمام توصیه‌ها سعی می‌کنم اون‌چیزی که درسته را پیدا کنم! چشم‌هام را می‌بندم و نیت می‌کنم:|من مهیایِ مردن‌ام به طیلسانِ تولد|...|واژه‌ای نزدیک به آوازِ اسم تو|...|اما من در انظار حیرت‌‌زدگان آوازت داده‌ام به آغوش اردی‌بهشت. دیگر کسی از علامتِ عقل به منزل نمی‌رسد. درها شکسته وُ راه‌‌ها گشوده است  من از شکایتِ شب درگذشته‌ام.|...|مردم که بینا شوند  باران هم  به معنیِ نسترن خواه بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...ادامه مطلب
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bletter-rd بازدید : 56 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 5:04

یاتو| یاتو|نگاه اول:قضیه چیه که مثلاً اگه یک‌سری مواد را به یک نفر بدی و موبه‌موی پخت غذا را بهش یاد بدی، دست‌پخت یک مامان‌بزرگ با همون مواد و همون روش زمین تا آسمون فرق می‌کنه؟...داستان چیه که یک اثر جاودانه میشه؟ که هنوز که میری داخلش حالی به حالی میشی؟ مثل اتاق موسیقی عالی‌قاپو که دلت را می‌بره برای ساز زدن و رقصیدن؟ یا هوای کوچه‌بازارهای قدیمی چه فرقی داره پاساژهامون که جون میده برای چرخیدن توشون و گاهی چشیدن یک مغز بادوم یا دست کشیدن به یک هلو؟ حالا هرچقدر هم ما آسمون ریسمون ببافیم و از تاریخ و فلسفه و روانشناسی و تناسبات حرف بزنیم، ته‌اش جواب نمیشه اون چیزی که باید باشه، ته کار یک چیزی می‌لنگه! که همه می‌دونند هست ولی نمی‌تونند اثباتش کنند! یا اصلاً نمی‌دونند چی هست! که توی واژه و معادلات ریاضی نمی‌گنجه! که از یک جنس آشنایِ غیرقابلِ بیانه! مثل یک رازمگویِ سبز وُ جاودانه! نگاه دوم:فکر می‌کنم چقدر بده موقع یک ‌کار یک کار دیگه انجام بدی! آروم‌آروم سیب‌زمینی‌‌ها را خورد می‌کنم، هویج‌ها را رنده می‌کنم، فلفل‌دلمه را خورد می‌کنم، چاقو را از لایِ تن قارچ‌ها عبور میدم و گوشت‌ها را می‌زارم کنار! پیازها را هلال‌های ریز می‌کنم و می‌ریزم یک گوشه! و این بار برعکس هربار که یا هنسفری توی‌ گوشم بود یا در حال کتاب خوندن و مرور فلش کارت‌های زبان بودم این‌بار دل میدم به دلِ غذا! تا حالا گوش داد بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...ادامه مطلب
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : نادیدنی, نویسنده : bletter-rd بازدید : 19 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 5:04

یاتو|

ما باید با سایه‌روشن کوه‌ها ایمان می‌آوردیم، فقط حیف که یادمان رفته بود!

*عنوان از مولانا

بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bletter-rd بازدید : 34 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 5:04

یاتو| پشت تلفن و توی پیام‌هاش بهم تاکیید می‌کنه که پایان‌نامه‌اش را به کسی ندم! بهم میگه کسی خلاصه‌ی پایان‌نامه‌اش را بدون اجازه‌اش کتاب کرده و من حرف را به اعتماد از دست رفته ‌می‌کشم! و یادم می‌افته گاهی چطور نمی‌تونم اعتماد کنم و بابتش عذاب‌وجدان(!) می‌کشم! صبح می‌رسیم و خسته‌ام! بین راه به پیرمردی که داشت توی کوچه‌ تنها و پیاده می‌رفت برمی‌خوریم و سوارش می‌کنیم و مدام میگه هرجا سرراهتون هست پیاده میشم! و دستش را می‌کنه توی کیسه‌اش و یک‌دونه خرمالو میده دستم و من نیشم تابناگوشم باز میشه و بقیه‌ی مسیر را نه تنها خواب‌آلود بلکه سرحال میشینم و به حرف‌هاش گوش میدم! حس می‌کنم دعا کردن‌هاش چقدر شبیه دعاهای آقاجونه! چقدر خوبه! چقدر خوبه که هنوز یک چیزهایی زنده است! برای همین همیشه توی تمام فیلم‌های آخرجهانی یک امید کوچک چشمک می‌زند! بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...ادامه مطلب
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : خرمالوهایی, نویسنده : bletter-rd بازدید : 24 تاريخ : جمعه 17 آذر 1396 ساعت: 5:04

یاتو|

ما با سرانگشت‌هامون مقابل پنجره‌های باز پرنده‌های کاغذی را روانه‌ی نشانیِ تو کردیم 

و تو از روح خودت به پرنده‌های بی‌جانمان بخشیدی و جواب تمام نامه‌های سرگشاده‌مون را دادی!

بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bletter-rd بازدید : 51 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 17:18

یاتو|

هرروز دیدن آدم‌های موفق و ناموفق، تقلیدگر و غیر تقلیدی توی یک اپلیکیشن کوچک به اسم اینستاگرام به طرز غریبی برام وحشتناک و آزاردهنده شده!

دوست دارم |تنها دویدن| نادر خلیلی را، 

و مطمئنم منم ته تمام این راه‌ها دل به آبادی‌های ناآشنا می‌زنم برای فقط رفتن و رفتن! فارغ از زمان، فارغ از رسیدن!

بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bletter-rd بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 8 آبان 1396 ساعت: 17:18

تمام داستان ما این بود، شبی مردی در خواب و خیال به گوشم خواند که این بادیه سبز می شود و ما دوباره به دریا باز می گردیم...
ودیدم دختری را که دهانش پر شعر و در دامانش هزار شکوفه ی اردی بهشتی و دستانش لبریز از نامه های امید است...
حالا کوچه به کوچه و شهر به شهر به دنبال این دخترم، همان که لبخند نام کوچک اوست! بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : آشنا,آشنا, نویسنده : bletter-rd بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:53

تمام داستان ما این بود، شبی مردی در خواب و خیال به گوشم خواند که این بادیه سبز می شود و ما دوباره به دریا باز می گردیم...
ودیدم دختری را که دهانش پر شعر و در دامانش هزار شکوفه ی اردی بهشتی و دستانش لبریز از نامه های امید است...
حالا کوچه به کوچه و شهر به شهر به دنبال این دخترم، همان که لبخند نام کوچک اوست! بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : وصیتت,اعتدال, نویسنده : bletter-rd بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:53

تمام داستان ما این بود، شبی مردی در خواب و خیال به گوشم خواند که این بادیه سبز می شود و ما دوباره به دریا باز می گردیم...
ودیدم دختری را که دهانش پر شعر و در دامانش هزار شکوفه ی اردی بهشتی و دستانش لبریز از نامه های امید است...
حالا کوچه به کوچه و شهر به شهر به دنبال این دخترم، همان که لبخند نام کوچک اوست! بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : گوید, نویسنده : bletter-rd بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:53

یاتو| اعتماد هایمان روی دستمان ماند؟...زنگ زدم بهش، با تعجب گفت چطور تونست اسمش را نگه؟ چطور تونست دروغ بگه؟ برفرض هم که من دیگه استاد اونجا نباشم! نهایتا یک سلام احوال پرسی ساده می کردم و جواب سوالش را می دادم! چرا باید دروغ بگه؟ چرا باید یک اسم الکی بهم بگه؟ عصبانی بود، منم دهنم بسته شده بود! نمی دونستم چی باید بگم! بهش گفتم خُب تو اینجوری هستی! برای همین عذاب می کشی از دست اونها...از جنس اونها بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد!...ادامه مطلب
ما را در سایت بیا نامه بنویسیم، من پشتِ هزار زمستان دارد خوابم می برد! دنبال می کنید

برچسب : گفته,نشده,خیلی,قشنگ,گفته,فهمیده,نشده, نویسنده : bletter-rd بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 23:53